English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4823 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
stand out U برجسته بودن
to stand out U برجسته بودن
project U برجسته بودن
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
color value U درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
in relief U برجسته
outstanding U برجسته
outstandingly U برجسته
torose U برجسته
staring U برجسته
distinguished U برجسته
cordon bleu U برجسته
primed U برجسته
stereometric U برجسته
laureate U برجسته
prime U برجسته
illustrous U برجسته
salient U برجسته
striking U برجسته
crowned U برجسته
stereometric U خط برجسته
raised U برجسته
kenspeckle U برجسته
dominant U برجسته
illustrated U برجسته
ridged U برجسته
rilievo U برجسته
convex U برجسته
prominent U برجسته
predominant U برجسته
primes U برجسته
masterwork U برجسته
noted U برجسته
mainlines U برجسته
mainlined U برجسته
conspicuous U برجسته
mainline U برجسته
pre-eminent U برجسته
overriding U برجسته
illustrious U برجسته
strikingly U برجسته
par excellence U برجسته
relievo U برجسته
starring U برجسته
mainlining U برجسته
relief emboss U برجسته
eminent U برجسته
prosilient U برجسته
pre eminent U برجسته
of d. U برجسته
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
fash butt welding U جوش برجسته
eminently U بطور برجسته
affigy U تصویر برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
saleint U برجسته چشمگیر
relievo U برجسته کاری
magnific U معروف برجسته
relief map U نقشه برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
bas-relief U برجسته کاری
bas relif U نقوش برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
aegicrane U آذین برجسته سر
salient pole U قطب برجسته
raised figure طرح برجسته
emboss U برجسته کردن
embossed alphabet U الفبای برجسته
stereoscopic U برجسته بین
raised shoulder U شانه برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
stereoscopic U برجسته بینی
stand out U برجسته عالی
smatt U برجسته زیرکانه
signally U بطور برجسته
signalize U برجسته کردن
distinguished U برجسته مهم
half relief U نیم برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
to put forward U برجسته نمودارکردن
personage U شخص برجسته
topographic map U نقشه برجسته
personages U شخص برجسته
high relief U نقوش برجسته
front face U سطح برجسته
laureatel U شاعر برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
egregious U برجسته نمایان
illustriously U برجسته وار
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
to make one's mark U برجسته شدن
mezzo rillievo U نیم برجسته
stereoscopics U برجسته نمایی
milestones U مرحله برجسته
milestone U مرحله برجسته
projection welding U جوش برجسته
piece de resistance U فقره برجسته
stucco relief U گچبریهای برجسته
palmy U برجسته کامیاب
swell U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
swells U برجسته شیک
cordon bleu U آدم برجسته
contour U نقشه برجسته
notbility U شخص برجسته
in relief U بطور برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
drop shadow U سایه برجسته
bosses U ارباب برجسته
effigies U تصویر برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
contour map U نقشه برجسته
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
feat U کار برجسته
leading U عمده برجسته
relief U برجسته کاری
acrography U گچ کاری برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
humdingers U تفوق برجسته
bas relif U نقش کم برجسته
bossing U ارباب برجسته
effigy U تصویر برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
humdinger U تفوق برجسته
relief U حجاری برجسته
feats U کار برجسته
topography U برجسته نگاری
predominantly U بطور برجسته
bossed U ارباب برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
premiers U هنرپیشه برجسته
boss U ارباب برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
anaglyph U حجاری برجسته
embossed U برجسته شده
premier U هنرپیشه برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
alto relievo U برجسته بلند
bas-reliefs U برجسته کوتاه
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
high light U نکات برجسته یا جالب
noticeable U قابل ملاحضه برجسته
snarled U بغرنجی برجسته کردن
landmark U واقعه برجسته راهنما
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
snarl U بغرنجی برجسته کردن
high relief U نقش تمام برجسته
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2In order to be interesting you have to be mean
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
2چشمتون روشن چي ميشه
2چشمتون روشن چي ميشه
1There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
2Research approaches are often considered to fall into one of two mutually exclusive categories.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com